یاسمین خوشگلمیاسمین خوشگلم، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
نیکا جونمنیکا جونم، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

دخترخاله ودختر دایی از خواهر عزیز ترم

خاطرات دو دختر بازیگوش در سال 1398

#چالش عکس

یاسمین گلم   نیکای گلم مثل اینکه باید 3 نفر از مامانای گل رو به این چالش دعوت کنم ناز قیزم aysalghzm.niniweblog.com http://mahya91.niniweblog.com/ (میم مثه محیا و محمدحسام) که خیلی به من لطف دارند http://golpesaremamani.niniweblog.com (ارشیا و پانیا گلای ناز مامان )   و از بقیه ی مادر های فرشته که بهشت زیر پاهاشون خواستارم که دراین چالش شرکت کنند ...
30 دی 1397

جمعه 20 دی ماه 1397

جمعه خونه ی مامان بزرگم جمع شده بودیم ، یاسی ماهم مثل همیشه وسط غذا خودشو کشید کنار و گفت که سیرشده ، خاله ندا ( مامانم ) رفت پیشش و با بازی به خوشگل خانوم ما غذا داد . یاسی که اسباب بازی نیاورده بود ،با اسباب بازی های بچگی مامان وخاله و دایی ، سرگرم شده بود ، حوصلش که سر می رفت ، منو صدا می کرد ومیگفت : دیگه چی بازی کنیم ؟ منم هرچی بازی بلد بودمو گفتم ، دیگه اخرش بازی از خودم می گفتم ، تا  یاسی بازی کنه اولم که اومدش تو بغل من نشسته بود وتکون نمی خورد ببخشید دیر شد ، سرم خیلی شلوغ بود خانوم خوشگل ما درحال غذا خوردن و چاییی ریختن برای عروسکا شون .   ...
26 دی 1397

مهمانی دورهمی

دیشب ، یک مهمونی داشتیم تو اوج برف و سرما ، خانواده ی پدریم ومادریم هردو بودند ، البته نیلوفر که از طرف مدرسشون رفته بود یزد  و نیکا خوشگلمونم مریض بود ونیومد ولی یاسی خانوم و مهدیه (دختر عموی من ) انقدر بازی کردند که نرفته توماشین خوابشون برد اولش بچه ها باهم غریبی می کردن و بازی نمی کردن ، منم بردمشون تواتاق و هرچی عروسک پولیشی از کمد  و هرجای تو اتاقم  تونستم براشون گذاشتم و مشغول بازی شدن ، بعد چند دقیقه یاسی خانوم اومد از اتاق بیرو ن و گفت که بریم بازیشونو ببینیم ماهم داشتیم سریال بانو ی عمارت رو می دیدیم ، خلاصه منو بردن تو اتاق . منم کلی ازشون عکس گرفتم . چی بگم از دست...
14 دی 1397

خاطره ی سفره یاسمین به ترکیه در دی ماه 1396

فرشته ی خوشگل ما پارسال در  همین موقع ها بود که عازم سفر ترکیه شده بود البته خواهری نیلوفر چون مدرسه داشت نمی تونست باهاشون بره ، یاسی جونمو مامانی و بابایی ایش باهم رفتن ، ماکه قرار بود این فرشته ی ناز رو یک مدت نبینیم از خاله خواهش کردیم که دائما عکسای یاسی رو برامون بفرسته . یاسمین خانوم بالاخره رفت ترکیه اینجا خوشگل  خانوم ما رفته بود خرید اینجاهم خانوم مینی موس قرمز کوچولو شدند اینجاهم یاسی جون کنار دریای ترکیه بقیه ی عکسا یکمی خودمونی بود و دیگه نشد ارسال کنیم در ادامه یک چندتا عکس از پارسال و پیارسال یاسی خانوم اون موقع هنوز عضو نی نی وبلاگ نبودم که عکس از ...
10 دی 1397

یلدای 1397

تو شب یلدای منی یاسی دوست داشتنی شب یلدای امسال متاسفانه ، هرکدوممون یک طرفی بودیم ، چون شب قبل  تولد نیکاخانوم خوشگل بود ، دیگه هرکدوم یه طرفی بودیم ، ما رستوران شالتوک هروی بودیم  بعد رفتیم خانه ی مادر بزرگم ( مادر پدرم ) و  یاسی خانم در یک رستوران در شهید اندرزگو  باعمه هاش و نیکاخانوم شب یلدا خانه ی مامان بزرگش ( مادر فاطمه جون ) ، مامان بزرگ جونمم خانه ی داداشش بود . یلدای مشرق ، مغربی بود . نیکا خانوم عشق من . ...
3 دی 1397

بخش دوم تولد یکسالگی نیکاجونم 30 اذر 1397

فاطمه جون ( مامان نیکا ) و دایی جونم (بابا ی نیکا ) و فرشته کوچولو. از سمت چپ ، من و داییم و بابام ونیکا خوشگله و فاطمه جون و مامانم .   از سمت چپ ، شوهر خالم ، خالم ، یاسی إ، نیکا و فاطمه جون و نیلوفر وداییم . به جز یک عکس دیگه از بقیه ی مهمون ها عکسی در دست من نیست . اینم عشق من وکیک تولد یکسالگیش . ایشون مینی موس کوچولو هستند .   یاسی خوشگلم . و حالا میز شام . و حالا میز دسر . زندایی جونم  با لباس دومش کنار میز دسر . عکسای دیگه ی دسرها فرمتش به نی نی وبلاگ نخ...
1 دی 1397
1